فرزانه مرادی-مهروک رادفر
زندگی نامه فروغ فرخزادشعر فروغ فرخزاد رها از آنچه آرمانش بود پیوسته شعر غریزه باقی ماند، شعری که بدون استعانت رنج و تجربه هم در حالت آزاد ریخته شده است. او برای کارایی بیشتر قالب، وزن را از نو میسازد، اما حداکثر استفاده را از حالت القائی وزن میکند. کلمات تازه در شعر او کم است و همه آن کلمات برای چشم تازه گشوده کلمات تازه است،در اصل قبلاً به وسیله دیگران چکش خورده و صیقل داده شده بویژه اینکه او ناخودآگاه نه به کلمه و نه به روال عبارت ارزش میدهد، بلکه درکش را از این ماجرا خام بیان میکند. و اگر بخواهیم او را به مثابهی نمودی در جریان تحول شعر جدید ارزیابی کنیم میبینیم که او از امکانها و قابلیتهای زبان فارسی بیشتر از همدورهها و معاصرانش سود نجسته است، کلمات و عباراتش فاقد دینامیسم لازم است. "گل سرخ" همواره " گل سرخ" در قالب متعالی (سکس، لذت و درد) باقی میماند و مشوش صفتی است که در هر عبارت همان معنی واحد فروغی را افاده میکند. حرکت سراسری و کلی هر شعر بهطور یکنواخت در دیگر قطعات او تکرار میشود، به این طریق در طی کارش مزرع ذهنیت او مجربتر و حاصلخیزتر شده، اما نوع دانه کاشتن تغییر نکرده است! همان نرمی دیرین در تفهیم خشونتهای زندگی در تمام شعرهایش میغلتد و بر اثر محافظهکاری شعرهایی از او که فرم شامل و کامل داشته باشد معدود است. شعرهای فروغ معترضه فراوان دارد. در تولدی دیگر "من" بند اول را رها میکند و معترضهوار به تعبیری از زندگی میپردازد. در شعر حرکت، به جهتهای مختلف هست. در ظاهر شعر بندبهبند پیوندی نیست. دائم قطع و بازگشت هست. رگه با ریشهای نادیدنی هست که این ریشهها را پیوند میدهد. ضد فرمالیست بودن فرخزاد از همین جاست. از دشوارترین و ذهنیترین فرمهاست، به ضد شکلهای متعارف. فرخزاد در شعر نظم متعارف را بهم ریخته است. در شعر فرخزاد پراکندگی همیشه خطری بوده است، مثلاً منظومه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد(که درمجله آرش چاپ شد) به شدت دچار پراکندگی بود و فروغ این پراکندگی را بعدها با پیراستن و کاستن سامان داد. فرخزاد تا کتاب تولدی دیگر همان سرگشتگیهای هر انسانی را در راه رشد و کمال ذهنی طی کرده است. طبیعی است که ما فریاد آزادی را در اسیر میبینیم این فریاد جز آه و نالهی زنی که گرفتار مسایل خانوادگیست و این گرفتاریها او را چنان تسخیر کرده که به تنگ آمده و میخواهد بزند بیرون و یک مسئله خصوصی دارد که نتوانسته آن را تعمیم دهد و فروغ بیش از این چیزی را مطرح نکرده است. به گفته "م _آزاد" در دیوار فروغ به یک تفکر خیامی نزدیک میشود و این طرز تفکر هم کاملا تقلید از یک مقدار شکل ظاهری تفکر دهری است یا اینکه یک نوع ضد اجتماعی بودن اجتماعی است. او خود بنیانگذار ایمان خویش است. او آفرینش را مورد خطاب قرار میدهد و پرخاشجوست. از مرحله بیان خصوصی دردهای یک زن و نه تمام زنان _هرچند که میبینیم ظاهراً فرخزاد دردهایش را تعمیم داده و شعار برای آزادی زنان داده است_میگذرد، میبینیم که او به یک دوره تظاهر به تفکر میرسد و بعد خاموش میشود. در اسیر شعر او یک شعر سادهی معمولی و احساساتی است، در عصیان او حتی فرم شعر خیام را هم تقلید کرده است و کلمات خیامی است. آیههای زمینی دارای انعکاس تورات است، اما انعکاس آشنائی با قرآن هم در آن دیده میشود. در دورهای از شاعرانگی به سمت نوعی عرفان از نوع عشق توجه میکند و نمونه آن درمثنویها و شعرهای عاشقانه او به چشم میخورد، این دید کمی شرقی است. به این جهت شرقی است که جهان بدفرجام نیست و اگر دستهایت را بکاری سبزخوهد شد! و این میتواند نشانه تکامل فکری وی باشد . فرخزاد را باید یک شاعر اجتماعی دانست. او به شعر ناب توجه نداشت و معتقد بود کلمات باید حامل معنی باشد و وزن و قافیه و همه عناصر فرم باید در خدمت اندیشه باشند. او به هیچ وجه فرمالیستی نیست، او آدمی است که با خون و حس و عاطفه خود شعر مینویسد و دنیا را درک میکند، آدمی است که تفکر کمکم به عنوان یک عنصر بعدی در شعرش وارد میشود. اگرچه درک عاطفی او از دنیا متفکرانه بوده است.
فروغ فرخ زاد
فروغ الزمان فرخزاد در 15 دیماه سال ۱۳۱۳ (به روایاتی ۸ دی)در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد محلۀ امیریۀ تهران پا به عرصۀ وجود نهاد. پدرش سرهنگ محمد فرخزاد و مادرش پوران وزیری تبار نام داشتند. او فرزند چهارم یک خانوادۀ نه نفری بود
چهار برادر به نام های امیر مسعود، مهرداد، فریدون و مهران و دو خواهر به نام های پوران و گلوریا
پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "
در سال ۱۳۲۹ در حالی که ۱٦ سال بیشتر نداشت با نوۀ خالۀ مادرش پرویز شاپور که ۱٥ سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانۀ پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد.
می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کند
اولین مجموعۀ شعر او به نام " اسیر " در سال ۱۳۳۱ در سن ۱۷ سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.
با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.
" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "
در سال ۱۳۳۲ با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شود
حتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در تابستان سال ۱۳۳٤ از شوهرش جدا می شود
قانون فرزندش را از او می گیرد.
" وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا
با دستمال تیرۀ قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم : باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
مجموعه های از کارهای فروغ فرخزاد
مجموعۀ شعر
ـ اسیر ۱۳۳۱
ـ دیوار ۱۳۳٦
ـ عصیان ۱۳۳٨
ـ تولدی دیگر۱۳٤۱
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ( مجموعۀ نا تمام)
در حوزۀ سینما
آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
ـ پیوندفیلم(یک آتش)که در سال ۱۳۴۱ در دوازدهمین جشنوارۀ فیلم های کوتاه و مستند ونیز در ایتالیا شایستۀ دریافت مدال طلا و نشان برنز شد.
ـ بازی در فیلمی از مراسم خواستگاری در ایران. سفارش موسسۀ ملی کانادا به گلستان فیلم بود.
ـ همکاری در ساختن بخش سوم فیلم ( آب و گرما)
ـ مدیر تهیۀ فیلم مستند ( موج و مرجان و خارا ) به کارگردانی ابراهیم گلستان
ـ مدیر و تهیه و بازی در فیلم نیمه کارۀ ( دریا ) محصول گلستان فیلم
ـ ساختن فیلم مستند ( خانه سیاه است ) از زندگی جذامیان که در زمستان سال ۱۳۴۲ برندۀ جایزۀ بهترین فیلم جشنواره ( اوبرهاوزن ) آلمان شد.
ـ بازی در نمایشنامۀ ( شش شخصیت در جستجوی نویسنده ) اثر لوئیچی پیراندلو در سال
۱۳٤۲
ـ و در سال ۱۳٤٤ از طرف یونسکو فیلمی نیم ساعته و از برناردو برتولوچی فیلمی پانزده دقیقه ای . در رابطه با زندگی فروغ ساخته شد.
دهمین جشنوارۀ فیلم ( اوبرهاوزن ) آلمان جایزۀ بزرگ خود را برای فیلم های مستند به یاد فروغ نام گذاری کرد.
فروغ فرخزاد سرانجام در ۲٤ بهمن سال ۱۳٤٥ به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز ۲٦ بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف می بارید به خاک سپرده شد.
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این
آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت
من از تو می مردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
وقتی که من خیابانها را
بی هیچ مقصدی می پیمودم
تو با من می
رفتی
تو در من می
آن کلاغی که پرید
از فراز سرما
و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
همه
۹۶/۰۴/۰۴ تعداد بازدید : ۹
برچسب : نویسنده : achannels2 بازدید : 460